loading...
دلخوشکده
amir بازدید : 46 دوشنبه 21 مرداد 1392 نظرات (0)

در زمان قدیم زن و شوهری زندگی می کردند که خیلی فقیر بودند و دو ماهی می شد که زن از بی پولی نرفته بود حمام.

یک روز، زن به شوهرش گفت: «آخر تو چه جور شوهری هستی که نمی توانی ده شاهی بدهی به من برم حمام.»

مرد از حرف زنش خجالت کشید و بعد از مدتی این در آن در زدن، به هر جان کندنی بود، ده شاهی جور کرد و داد به او.

زن اسباب حمامش را ورداشت و راه افتاد. به حمام که رسید دید حمام قرق است. از حمامی پرسید: «کی حمام را قرق کرده؟»

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 61
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 30
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 35
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 35
  • بازدید ماه : 44
  • بازدید سال : 474
  • بازدید کلی : 12,462